الهه ی الهام
انجمن ادبی
من پشیمانم از این که به تو گل «به به چه گل سرخ قشنگی؟!» وای برمن! وای بر تو! وای بر آنچه میان من و توست! حواست کجاهاست؟ های! کمی هم به من فکر کن نباید بگویی: «چه صخره های بلندی! عجب هوای لطیفی! چه آسمان کبودی! چه آفتاب و چه مهتابی! چه آبشار و چه رودی!» چرا کمانک هفت رنگینک آسمان باید میان تو و من فاصله بیندازد؟ چه دلیلی دارد مهربانی خدا را به رخ من بکشی؟ من حسودم، آری تو هم حسادت کن که این ضمانت عشق است... حسن سلمانی 23/7/87
نظرات شما عزیزان: عزیر جمشیدی
ساعت18:42---9 آبان 1391
من منظور این شعر ونفهمیدم وچون منظورش را نمی دانم نمی توانم نظر بدهم ولی اگر از روی متن آن فقط بگم باید بگویم براوو خیلی زیبا بود
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|